معنی وقوع امری

حل جدول

وقوع امری

صدور

جریان

فرهنگ فارسی هوشیار

وقوع

پیش آمدن دست دادن، فرود آمدن، آشکارشدن ‎ (مصدر) اتفاق افتادن، فرود آمدن (مرغ از هوا)، (اسم) بروز ظهور: ((بعد از وقوع این قضیه در اندک روزی اسماعیل میرزا تغییر سلوک با او کرده. . . ))


امری

(صفت) منسوب به امر یا وجه امری. آنست که کار را بطور حکم و فرمان و خواهش بیان کند: برو بروید بگو بگویید. امر منفی را (نهی) گویند و جزو وجه امری بشمار میرود: مرو مروید.

لغت نامه دهخدا

وقوع

وقوع. [وُ] (ع مص) افتادن. (منتهی الارب) (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (اقرب الموارد). || واجب گردیدن قول بر کسی:وقع علیهم القول. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || تیز کردن به فسان: وقعته بالمیقعه. (منتهی الارب) (آنندراج). || داغ وقاع کردن بر سرین یا برسوی ران ستور. (منتهی الارب). || به جنگ درانداختن قوم را. || ثابت گردیدن حق. (منتهی الارب) (آنندراج). || فرودآمدن مرغ از هوا بر درخت یا بر زمین. (غیاث اللغات از منتخب اللغه) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فرونشستن مرغ. (تاج المصادر). || فروخفتن شتر و به زانو درآمدن ستور. || فراگرفتن بهار زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || ناسزا گفتن و عیب کسی کردن و غیبت کردن. (اقرب الموارد). || مجازاً به معنی ظاهر شدن هر شی ٔ. (غیاث اللغات) (آنندراج). || روی دادن. رخ دادن. پیش آمدن. بروز. ظهور:
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
؟
- وقوع یافتن، رخ دادن. اتفاق افتادن. پیش آمدن. حادث شدن. واقع شدن.
|| (اِ) مکتب وقوع یا زبان وقوع، مکتبی که در ربع اول قرن دهم هجری در شعر فارسی به وجودآمده و غزل را از صورت خشک و بی روح قرن نهم هجری بیرون آورد و تا ربع اول قرن یازدهم هجری ادامه داشت وبرزخی بود میان شعر دوره ٔ تیموری و سبک هندی و غرض از آن بیان حالات عشق و عاشقی از روی واقع بود. رجوع شود به کتاب مکتب وقوع از احمد گلچین معانی چ بنیاد فرهنگ ایران.


امری

امری. [اَ م ِ] (اِخ) این لفظ شبیه به نسبت است و نام امری بن مهرهبن حدادبن عمرو بود. (از انساب سمعانی ص 15).

امری. [اَ] (اِخ) (امراﷲ) از شاعران قرن دهم عثمانی واز مردم ادرنه بود و مناصب قضایی داشت. (از یادداشت مؤلف) و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1036 شود.

امری. [اَ] (اِخ) یکی از دهکده های ساری است که در سفرنامه ٔ مازندران و استرباد رابینو (ص 121 متن انگلیسی و ص 162 ترجمه ٔ فارسی) نام آن آمده است.

امری. [اِ م ِ] (اِخ) ژاک آندره فیلسوف الهی فرانسوی. وی در سال 1723 م. در ژکس متولد شد و در سال 1811 م. درگذشت. وی سرپرست انجمن مذهبی سن سولپیس بود. (از لاروس).

امری.[اِ م ِ] (اِخ) میشل پارتیچلی از مردم ایتالیا در سال 1596 م. در لیون متولد شد و در سال 1650 م. درگذشت. مازارن وی را بسمت نظارت و پیشکاری مالی برگزیده بود. وی با وضع بعضی از قوانین مالیاتی طرف بغض عامه قرار گرفت و باعث شورشی شد. رجوع به لاروس شود.


وقوع یافتن

وقوع یافتن. [وُ ت َ] (مص مرکب) حادث شدن. اتفاق افتادن: ذکر اموری که در اثنای حالات گذشته وقوع یافت. (ظفرنامه ٔ یزدی چ امیرکبیر ج 3 ص 368).

فرهنگ معین

وقوع

(مص ل.) فرود آمدن، قرار گرفتن، (اِمص.) بروز، ظهور. [خوانش: (وُ) [ع.]]

مترادف و متضاد زبان فارسی

وقوع

اتفاق، حدوث، رخداد، رویداد، بروز، پیدایش، ظهور

فرهنگ عمید

وقوع

افتادن،
فرود آمدن،
قرار گرفتن،
واقع شدن،
(ادبی) مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق‌های شاعرانه بود، واسوخت،

فارسی به عربی

وقوع

تفشی، حادثه

معادل ابجد

وقوع امری

433

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری